نام فایل : عين القضات
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 83
حجم : 174 کیلوبایت
به جاي مقدمه
بي گمان اين آخرين شامگاه تاريخ تا شب چهارشنبه , هفتم جمادي الاخري سال پانصد و بيست و پنج هجري قمري نيست که مردمي جمع مي شوند تا با چشمان بهت زده ي خود تماشا کنند , چگونه با اشارت دستي زير پايي خالي مي شود و طنابي سخت بر گلوگاهي که درآن , ني هفت بند , عشق و آزادي را مويه ميکند ,گره مي خورد و سر بلندي , سربلند مي شود .
نه دستي به خون آلود و نه چشمي به گناه نگريست . که اگر چنين مي کرد , در امان خلافت و دولت بود , چنان که غارتگران ترک و مستوفيان خلافت در سر تا سر دولت سلجو قي بودند .
و اين را هيچ کس اگر نمي دانست اهالي همدان مي دانستند که الحاد و ارتداد , جرم مرداني است که حضور معترض آنها آرامش شبانه ي غارت اهل قدرت را به هم مي ريزد و آنان را در بالا رفتن از پله هاي ايمان دروغين به زحمت مي اندازد . چرا که روايت شهيد « حلاج » را از زبان مردم داغديده بغداد و قرن پيش , شنيده اند . و دانسته اند که هر کس اگر چراغ دست دزدان شب نيست , دست کم سنگ راه نباشد , و گر نه در ميدان قدرت , چنانش بر دار مي کشند که دهان تاريخ از بهت و حيرت باز بماند.
هر چند فهم تازه از نظريه ي شناخت ديني و تعريف صوفيانه از ايمان , متفاوت از آنچه دستار سياه بندان بارگاه عباسي و امر بران سلجوقي آنها عرضه مي کنند , لکه هاي سياه و درشت کفري است که جز به خون شسته نمي شود , اما آيا همه ي آنچه که قاضي جوان همدان , بدان سبب در شامگاه چهار شنبه هفتم جمادي الاخري سال525در حلقه ي بي شمار جمعيت گريان و وحشت زده , طناب دار را بوسيد , فهم صوفيانه ي او از معرفت ديني بود ؟ آيا مردمي که گرد آمدند , تا به گواهي لحظاتي بايستند که قاضي جوان همدان در ستيز با فشار پنجه هاي مرگ , نوميدانه دست و پا مي کوبد و سر انجام در نبردي تراژديک همه ي تن و قلب خود را تسليم مرگ مي کند , هر گز از خود نپرسيدند که اين جوان که هنوز گلي از گل رويش نشکفته است و چندان فرصت نيافته حتي رويارويي با زندگي را تجربه کن , چه کفري را گفته است که اينک بايد هم چون قاتلان و راهزنان و تبهکاران به صليب کشيده شود ؟ کفر او کجاي نظام هستي را بهم ريخته و کدام دسته ازعناصر عالم را جا به جا کرده است که بايد مستوجب عقابي چنين باشد ؟
بي گمان , قاضي جوان هر چه گفت , خواب بارگاه خلافت را آشفت , کابوس دستگاه سلجوقي شد و پيش از او سهروردي ؛ هر يک با سر انگشت انديشه هايشان , نقاب از چهره هاي دروغين دين مداران فريبکار بر داشتند و شهادتشان , پيش از آن که افشاي اسرار معرفت باشد , افشاي دستگاه دروغ و غاربوده است . و اين را تاريخ به روشني افشا کرده است .
شرحي مختصر بر احوال و آثار عين القضات
نام و کنيه
نام او عبداله و نام پدرش محمد است ؛ البته در هيچ يک از آثارش به نام خود اشاره اي نکرده , بلکه خود را قاضي يا عين القضات ناميده است.
کنيه ي او « ابوالمعالي » و لقبش «عين القضات » است ؛ اما از تاريخ و چگونگي اين عنوان که به او داده شده و همچنين اشتغال وي به شغل قضاوت , هيچ گونه اطلاعي در دست نيست.
زادگاه
زادگاه او همدان بوده , در آجا اقامت داشته و پدرش نيز در همانجا به دنيا آمده است . شهرت او به « ميانجي » به سبب نسبتي است که جدش بدان مشهور بوده است ؛ زيرا اجداد او اهل ميانه بوده اند . البته وي در نوشته هاي خود به نسبت « ميانجي » اشره نکرده , بلکه خويشتن را « همداني » خوانده است .
ولادت و وفات
زمان تولد او را به احتمال قوي , مي توان سال چهار صد و نود و دو هجري قمري دانست و با توجه به اينکه شهادت وي , در سال 525هجري قمري اتفاق افتاده و در آن هنگام سي و سه سال داشته است ؛ پس تاريخ ولادت او , همان تاريخ مذکور است .
مذهب و اعتقاد
...
مبلغ قابل پرداخت 33,000 تومان